هنر مفهومی در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ رشد یافت و اساس آن بر این باور بود که «ایده» مهم‌تر از «شیء هنری» است. یعنی ارزش یک اثر در مفهوم و پیامی است که منتقل می‌کند، نه در شکل یا زیبایی بصری آن. هنرمندانی مثل جوزف کُسوث و سول لویت از پیشگامان این سبک بودند. در بسیاری از آثار مفهومی، حتی ممکن است شیء فیزیکی خاصی وجود نداشته باشد و تنها دستورالعمل، متن یا اجرا، خودِ اثر هنری محسوب شود. هنر مفهومی مرز میان هنر و فلسفه را باریک کرد و نگاه تازه‌ای به چیستی هنر به‌وجود آورد. این جریان اگرچه گاهی برای عموم چالش‌برانگیز است، اما مسیر هنر معاصر را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد.